وب لژیون دوم نمایندگی سمنان

به نام خدا

من در رقابت با کسی نیستم من مایل نیستم در بازیِ برتر بودن از کسی شرکت کنم من فقط در

تلاشم از کسی که دیروز بودم بهتر باشم.امروز مسافران کنگره 60در پارک 8شهریور صبح زیبایی را

با ورزش و دورهمی برای خود فراهم کردند.اکنون توجه شما را به دیدن گزارش تصویری از

این روز زیبا جلب می کنم.

جلسه سوم از دوره شصت و هشتم، سری کارگاههای آموزشی کنگره 60، ویژه مسافران و همسفران سفر دوم، به استادی و نگهبانی مهندس و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه وادی پنجم»، در روز چهارشنبه مورخ 98/10/25 ساعت 9 آغاز به کار نمود.

                                           به نام خدا

موضوع جلسه:

در این جلسه می خواهم درباره این که  خودکشی چه  اثری دارد و این که باعث چه چیزی در کالبد دومما می شود صحبت کنم

روز های یک شنبه ساعت 16در کنار دوستانی هستیم که سفری برای رهایی خود از بند نیکوتین را آغاز کرده اند .اکنون توجه شما را به تعدادی عکس از این لژیون جلب می کنیم.

نام راهنمای ویلیام وایت:آقای فرزاد رنجبر

بهنام خدا

موضوعمقاله :هفته همسفر

ما در زندگی اگر بخواهیم ازشهر به شهر دیگر برویم و یا بر فرز مثال به شمال بخواهیم برویم بسیار واضح است کهداشتن و بودم فردی در کنار ما این سفر را برای ما لذت بخشتر خواهد نمود ,علاوهبر این در سفر هایی که برای ما سخت و دشوارند مانند سفر کنگره60بودن همشفر در کنارما سختی سفر را برایمان کم می کند .

ما در زندگی خود تنها نمیتوانیم مسیر هایی را طی کنیم .بیشترین مسیر ها و هدف ها برای انسان سخت هستند ولیبا داشتن یک همسفر می توانیم از سختی این را بکاهیم . در تمام مراحل زندگی انسانبه یک همسفر نیاز دارد .انسان موجودی است که جفت آفریده شده و برای زندگی کردن بهجفت خود نیاز دارد .

همسفران کسانی هستند تجربهرانندگی را ندارند یعنی آنهایی نیستند که رانندگی می کنند بلکه کسانی هستند که درطول سفر با حرف زدن و یا کمک کردن به این که ما در جاده خوابمان نبرد ,سفر کنگره هم همین گونه است .

اگر ما در حال سفر از داشتنهمسفرمحروم باشیم این سفر طی خواهد شد ولی در طول راه خطرهای فراوانی مارا تهدیدمیکند.ام اگر همسفر کنار ما باشد این راه به آسانی طی خواهد شد از نظر من همسفر یکنعمت است که ما در این سفر داریم . همسفر در کنار ما در این سفر آموزش می گیرد وبا ما پیش رفت می کند یعنی دیگر کسی نیست که حال یا حرف های تو را نفهمد و اینبسیار و بسیار خوب و عالی است

به نام خدا

جلسه دوم از دوره شصت و هشتم، سری کارگاههای آموزشی کنگره 60، ویژه مسافران و همسفران سفر دوم، به استادی و نگهبانی مهندس و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه کمک کنگره به من و کمک من به کنگره، در روز چهارشنبه مورخ 98/10/ ساعت 9 آغاز به کار نمود.

سخنان استاد؛
امیدوارم حال همه شما خوب باشد، حال من هم خوب است. امروز چهارشنبه دی ماه است. در بعضی مناطق برف و باران به خوبی باریده است. سال 2019 میلادی را پشت سر گذاشته ایم. در سال 2019 میلادی ما 5050 نفر رهایی داشتیم. به طور میانگین هفته ای 100رهایی داشته ایم. در طول سال با کارکردن 80 شعبه ، تازه توانسته ایم بعد از 20 سال تجربه، رکورد 5000نفر رهایی را بشکنیم. تعجب می کنم، بعضی ها آمار می دهند که در سال 500هزارنفر معتاد را به رهایی رسانده ایم!!! اگر اینطور باشد، ظرف چند سال می توان معتادان کل کشور را به رهایی رساند!!!
تعداد 1097 نفر درمان سیگار داشته ایم. جالب اینکه در یک فاصله خیلی کوتاه  556نفر از همسفرانمان به سفر دوم رفتند.
هفته ای که در پیش داریم، هفته همسفر است. من از صمیم قلب، هفته همسفر را به مسافران و همسفران عزیز تبریک عرض می کنم. هفته خوبی است. وجود همسفران برای ما نعمت بسیار بالایی است و بسیار ارزشمند است. یعنی اگر همسفران نباشند، مثل باغی است که درخت ندارد. اگر همسفران نباشند، محیط کنگره، به یک محیط خشک و غیر قابل تحمل تبدیل می شود. وجود همسفران باعث می شود که ما نظم بهتری بگیریم، ادب بیشتری داشته باشیم و از همه مهمتر اینکه هماهنگ جلو می رویم.
افرادی که به رهایی می رسند، با تغییر سطح دانائیشان، سطح دانایی گروه خانواده هم تغییر می کند. اگر مسافر و همسفر اختلاف دانایی داشته باشند، دچار مشکلات زیادی می شوند. من لذت می برم، وقتی در پارک طالقانی می بینیم، مسافران با خانواده می آیند و خودشان در قسمت مسافران می روند و خانواده شان در قسمت همسفران می روند، بچه ها هم بازی های خودشان را می کنند.
خوشبختانه مسافران در کنگره 60، به یک فرهنگی رسیده اند که می دانند چگونه باید با یک خانم صحبت کرد و احترام گذاشت. این را باید یادبگیرند.
همسفران واقعاً بال پرواز هستند. در کنگره ما درمان اعتیاد نمی شویم، بلکه ما داریم واقعاً زندگی می کنیم.
بنابراین خدمت همسفران برای ما بسیار ارزشمند است و بعد از گذشت یک مدت 20 سال، تازه یکسالی است که گروه خانواده به یک بلوغ خاصی رسیده است. تمام کارهای گروه خانواده، الآن به عهده خودشان است. در ساختمان 20، نزدیک به 20 نفر کار می کنند. ورق های امتحانی، اسیستانت ها، گواهینامه ها و پرونده ها در دست خودشان است و اداره می کنند.

به نام خدا

به نام خدا

سلام امیدوارم وقتی زندگی ودنیا به جلو می رود من هم بتوانم زندگی و دنیا خود را به جلو ببرم و بتوانم در اینزندگی نه تنها خود بلکه خانواده و اطرافیان خود را به نور برسانم و یا آنها را بهاین نور نزدیک کنم .انسان ها در زندگی بسیار شکست خورده و به بن بست می رسند دراین مرحله اگر انسان بتواند اراده و عزم راسخ را داشته باشد می تواند از سد اینمشکلات عبور کند .مشکلات سد ویا دیواری نیستند که نتوانیم از ان عبور کنیم .اگربخواهم از خد بگویم در گذشته و یا دوران تخریب خود بسیار به مشکلات بر می خوردمیکی از این مشکلات مواد بود که عبور از این دوران برایم بسیار سخت شده بود حتی سختتر از زمانی بود که تمام زندگی خودم را گذاشتم تا به شهری دیگر نقل مکان کنم .اینمشکل را همه می دانستند اما خود آنقدر در آن غرق بودم که آن را مشکل نمی دانستم.گاهی اوقات آنقدر دراین مشکل فرو می رفتم که حتی خانواده و درد های آن ها را نمیدیدم .متوجه هیچ یک از رفتار و حرف های آن ها نبودم .خانواده من برای یک لحظهداشتنم چه رنج بسیاری که نکشیدند .آغاز تا پایان این مشکل و بیماری من 4یا5سال بهطول انجامید .من خطاهای زیادی کرده ام رنج های بسیاری دیده ام و رنج های بسیاری بهخانواده خود تحمیل کرده ام .در یک نقطه از زندگی من به جایی رسیدم که از کار بیکارشدم در کوچه وخیابان همانند آدمی بی کس و کار برای خود گردش می کردم .روزی بارانیگرفت من در این بار همانند بیدی به خود می لرزیدم تنها یک راه برایم مانده بود کهبه شهر خود باز گردم و در کنار خانواده بمانم .چون می دانستم اگر بخواهم در کنارخانواده به این درد و رنج ادامه بدهم یا خواهم مرد یا دیوانه خواهم شد .در آن روزدر دل من غوغایی بود نزد حرم امام رفتم در دل من آشفته بازاری شده بود درون سینهام انگاری آتشفشان فوران کرده و می جوشید و در گلویم بغضی گیر کرده بود .وارد حرمشدم .وقتی صحن حرم امام را دیدم بی اختیار بغضم گلویم را پاره کرد و ناخواستهاشکهایم سرازیر شد .یا امام رضا(ع)تورا قسم می دهم دیگر خسته شده ام دلم طاقت ایندرد و رنج را ندارد میخواهم راهم را عوض کنم به کمکت احتیاج دارم.یا امام بهتنهایی نمیتوانم این راه را پیدا کنم یاری ام کن تا بتوانم به سلامتی و زندگی کهدوست دارم برسم .یا امام خانواده ام از دست من درد و رنج بسیاری کشیده ام کمک کنبتوانم به آن ها کمک کنم و این درد و رنج را به پایان برسانم .بعد از رازو نیازاشک های خود را پاک کردم واز صحن حرم بیرون آمدم .در حال خروج روبه امام کردم تاخروج کنم ناگهان حسی پر از انرژی مرا فرا گرفت در همان لحظه فردی در کنارم قرارگرفت که چهره بسیار معنوی داشت وقتی به من نگاه کرد و در چشمانم اشک را دید متوجهشد مشکل بزرگی دارد و گفت:غصه نخور جوان امام خیلی با انصاف است او مشکلت را حلخواهد کرد .به او گفتم شما از کجا می دانید.گفت :اگر دل پاک داشته باشی امام رویتورا زمین نخواهد زد .امام پسر مرا بعد از کلی درمان در حرمش شفا داد.پرسیدمپسرتان الان کجاست پیش امام نمی آید.گفت الان در کنار امام است او شهید شده و الاندر کنار امام است .دوباره اشک از چشمانم سرازیر شد .روبه حرم امام کردم گفتم یاامام رضا(ع)من خواستار هرتقدیری که توبگی هستم دستانم را بالا برم گفتم یا امام یاخدا من راضیم به رضای شما.اشکانم را پاک کردم و خارج شدم.الان مسیری را پیش گرفتهام که مشکلات در این مسیر برایم همانند سطحی هستن که با حل کردن آن هابه دنیا ومرحله ای جدید تر می رسم .هدف در قدیم برایم بی معنا بود .خواسته هایم کم و کمرنگبودند .کمکم  دعاهایم جواب داد کمکم راهی نمایانشد که نه تنها تاریکی در آن نبود بلکه سرتاسر روشنایی و نور قرار داشت .من در اینمسیر میخواهم یک به یک این پله ها را بالا برم و در کنار خود و خانواده اول بتوانماطراف خود را روشن کنم تا دیگرانی که در تاریکی هستند بتوانند با نوری که دردستانم است از تاریکی و ظلمت خارج شوندوکمکم دید خود را وسیع کنم .در آخر ایندلنوشته می خواهم بگویم می خواهم خورشیدی باشم تابان تا بتوانم سرزمین هایی را ازنور ظلمت نجات بدهم.    

به نام خدا

به نام خدا

در طول سال‌های مصرف مواد بارها تصمیم به ترک مواد گرفتمولی متأسفانه هر بار ناامیدتر و سرخورده‌تر می‌شودم و تبدیل به انسان افسرده‌ایشده بودم، از جمع دوستان و بستگان فراری شده بودم. تا اخیراً بعد از پرس‌وجو وتحقیق به این نتیجه رسیدم تنها مکانی که از روش‌های صحیح و علمی به کار می‌گیرند وهمه اعضای آن سابقه مصرف داشته‌اند کنگره می‌باشد و در همین مدت کوتاه تأثیراتمثبتی روی من داشت و در کنار کمک راهنمای خوبم و دوستان جدیدم در کنگره زندگی جدیدیرا تجربه می‌کنم. بعد از چندین سال انگیزه‌ای برای دست‌به‌قلم شدن و مطالعه یافتم.اینجا با آموزش ترغیب می‌شوم که شادباشم تفکر کنم تصمیم بگیرم و حرکت کنم و احساس می‌کنمراه برایم نمایان می‌شود. تنها دو هفته است افتخار حضور در کنگره رادارم در همینمدت کوتاه افرادی را می‌بینم که خالصانه بدون ریا و عاشقانه و مهربانانه بدون چشم‌داشتخدمت می‌کنند. اکنون اعضای کنگره به‌خصوص دوستان هم لژیونی انگار خانواده من شده‌انداز این بابت بسیار خرسندم. این هفته اولین جلسه‌ای بود که به‌اتفاق دوستان کنگرهبه استخر رفتم، حس و لذت متفاوتی به من دست داد که قابل وصف نیست و مثل‌اینکهدوپینگ کرده باشی پرانرژی و شاداب. بسیاری خوشحالم در این مدت کوتاه توانستم حسخود را تغییر بدهم و امیدوارم در قبال دریافتی خوب و مثبت که داشته‌ام بتوانمپرداختی مفید و مؤثر را برای کنگره ارائه بدهم. بهترین کمک من به کنگره رفتار وتغییر رفتار من در اجتماع و خانواده می‌تواند باشد و به‌عنوان یک مبلغ و نمایندهکنگره، تغییرات ما می‌تواند بهترین کمک و تبلیغ برای این مجموعه می‌باشد. در پایانامیدوارم در ادامه کار بتوانم عضو مفید و مؤثری در جهت ارتقا اهداف کنگره باشم